با سلام بزودی شاهد ترجمه ی همه ی درس های عربی سوم راهنمایی خواهید بود.
و امروز ترجمه ی درس اول آماده می باشد.
منتظر بقیه ی درس ها باشید.
برای رفتن به ادامه ی مطلب بر روی گزینه ی Download در پایین مطلب کلیک کنید.
ترجمه ی درس اول عربی سوم راهنمایی
- براي سليمان (ع) لشگر نيرومندي از انسان و پرنده و حيوان بود.
- روزي از روزها
- سليمان براي پرس و جو کردن لشگرش خارج شد ... پس با دقت نگاه کرد و پرسيد:
- هد هد کجاست ؟
- پرندگان: سروَر ما ! ... اکنون براي کاري رفت.
- سليمان (ع) از غيبت هد هد خشمگين شد.
- پس از ساعتها هد هد بازگشت.
- سليمان: اي هدهد کجا رفتي؟
- هدهد: اي سرور من! چيز عجيبي کشف کردم!
- چه کشف کردي؟
- زني را يافتم که در مملکت سبا فرمانروايي مي کند و لشگر نيرومند و بزرگي دارد و مردم در آن، خورشيد را مي پرستند و براي غير خدا سجده مي کنند.
- عجيب است ... آيا راست مي گويي؟
- بله ... بله ... سرور من.
- پس سليمان (ع) نامه اي براي ملکه «سبا » نوشت:
- ملکه: اين نامه ايست که مي خواهد دينمان را ترک کنيم.
- وزيران، ما نيرومند هستيم و ترسي بر ما نيست.
- ملکه: نه ... نه ... من به سوي او مي روم.
- همانا پادشاهان چون به شهري در آيند در آنجا فساد ايجاد مي کنند.
- سليمان: اي جماعت! من از شما تخت ملکه سبا را قبل از رسيدنش مي خواهم! سپس سليمان (ع) دستور ساختن قصري شيشه اي را بر روي آبهاي دريا دارد.
- ملکه در قصر شيشه اي:
- عجيب است ... اين تخت من است ... !
- اين آب است ... اين درياست ...!
- من اکنون غرق مي شوم ...!
- سليمان: نه ... نه ... اين شيشه است. آب نيست ... !!
- ملکه: اين معجزه است.
- پس به آسمان نگاه کرد و گفت:
- پروردگارا ! به درستي که من به خودم ظلم کردم. همراه سليمان به خداوند که پروردگار جهانيان است تسليم شدم.